کد مطلب:329792 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:174

شفای درد چشم
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

علامه حاج میرزا حسین نوری ، صاحب مستدرك ، از سید محمد باقر سلطان آبادی ، كه از بزرگان و شخصیتهای با كمال بود، نقل می كند كه گفت : من در بروجرد به بیماری شدید درد چشم مبتلا شدم ، چشم راستم ورم كرد و به طوری ورم بزرگ شد كه سیاهی چشمم پیدا نبود، و از شدت درد، خواب و آرامش نداشتم ، نزد همه پزشكان رفتم ، و مداوای آنها بی نتیجه ماند، و آنها از درمان آن ، اظهار ناتوانی كردند. بعضی می گفتند تا شش ماه باید تحت درمان باشی ، و بعضی می گفتند تا چهل روز نیاز به درمان است . بسیار محزون و غمگین بودم ، تا اینكه یكی از دوستان به من گفت : بهتر است كه به زیارت قبر منور ابا عبدالله الحسین (ع ) بروی ، و از آن حضرت شفا بگیری ، من عازم هستم ، بیا با من با هم به كربلا برویم . گفتم با این حال چگونه سفر كنم ، مگر طبیب اجازه بدهد. به طبیب مراجعه كردم ، گفت : برای تو سفر روا نیست ، اگر مسافرت كنی ، به منزل دوم نمی رسی ، مگر اینكه به طور كلی نابینا می شوی . به خانه بازگشتم ، یكی از دوستانم به عیادت آمده ، و گفت : بیماری چشم تو را جز خاك كربلا و تربت شهدا و مریضخانه اولیای خدا شفا نبخشد، در ضمن شرح حالش را گفت كه نه سال قبل مبتلا به تپش قلب بود، و از درمان همه پزشكان ماءیوس شد، و تنها از تربت امام حسین (ع ) شفا یافت . من با توكل به خدا با كاروان كربلا به سوی كربلا حركت كردم ، در منزلگاه دوم درد چشمم شدت یافت ، بر اثر فشار درد، چشم چپم نیز درد گرفت ، همسفران مرا سرزنش ‍ كردند كه سفر برای تو خوب نیست ، بهتر است مراجعت كنی . همچنان در ناراحتی و حیرت به سر می بردم هنگام سحر درد چشمم آرام گرفت و اندكی خوابیدم . در عالم خواب حضرت زینب (س ) را دیدم به محضرش رفتم و گوشه مقنعه او را گرفتم و بر چشمم مالیدم ، سپس از خواب بیدار شدم ، از آن پس هیچ گونه درد و رنجی در چشمم احساس نكردم ، و چشم راستم همچون چشم چپم خوب شد. ماجرا را به همراهان و دوستان گفتم ، آنها چشمان مرا نگاه كردند، دیدند هیچ فرقی بین دو چشم من نیست ، و هیچ اثری از ورم و زخم دیده نمی شود. این كرامت حضرت زینب (س ) را برای همه نقل نمودم .

محدث نوری نظیر این مطلب را در مورد شفای ملافتحعلی سلطان آبادی كه از اوتاد پارسایان بزرگ بود، نقل نموده است (194)

194-رياحين الشريعة ج 3 ص 163 و 164